قوی زیبا
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به مو جی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند ان شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم انجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آم
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش باز کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
آرشیو
روز پدر
..... کجا خالقی به این مهربونی پیدا میشه؟؟؟؟
تعالی اندیشه در مادر
باز آفرینی
سال نو
[عناوین آرشیوشده]